استراتژی اثربخش
استراتژي اثربخشنويسندگان :
دكتر وفا غفاريان و دكتر غلامرضا كياني
نگاه كلي
كتاب حاضر يكي از معدود كتابهاي تأليفي در حوزة مديريت استراتژيك است كه توسط دو تن از نويسندگان و مديران با تجربه ايراني به صورتي روشن و سليس به زبان فارسي تأليف شده است. در اين زمينه قبلا كتابهايي چاپ و منتشر شده است كه اغلب ترجم ها براي خواننده ايراني با مشكلاتي همراه است.ه متون خارجي است و بعضا درك مطالب آن
ناشر و نيز نويسندگان كتاب در دو مقدمه كه بر كتاب نوشتهاند، ضمن بيان اهميت شناخت مقول استراتژي اثربخش"، مطالعه كتاب را براي مديران سازمانها و بنگاهها و نيز استفاده در كلاسهاي دانشگاهي سودمند دانستهاند. استراتژي اثربخش، حاصل "خلاقيت" است و زيربناي آن را توسعه تفكر استراتژيك تشكيل ميدهد. اين نوع استراتژي كه رويكردي جديد محسوب ميشود، براي سازمانها "مزيت رقابتي" و "برتري استراتژيك" بررقبا را به همراه داشته است. ه استراتژي به ويژه رويكرد "
نويسندگان كتاب حاضر نزديك به چهار سال وقت خود را براي پاسخ ها در جلسات هفتگي مورد مطالعه قرار گرفته است. گويي به اين سؤال صرف كردند كه "چگونه ميتوان به يك استراتژي اثربخش دست يافت؟" در طول اين مدت صدها مقاله و دهها كتاب بررسي شده و يافتههاي آن
در اين كتاب، استراتژي و چگونگي تكوين آن با نگاهي تازه مطرح شده است، نگرشي كه علاوه بر شيوه شكلگيري يك استراتژي اثربخش، ماهيت استراتژي و رابطه بنيادين آن با پارادايمها را نيز روشن ميسازد.
كتاب حاضردرده فصل به تشريح رويكرد " استراتژي اثربخش" ميپردازد و مقدم كار گروهي" است. نويسندگان براي تدوين اين كتاب علاوه بربهرهگيري از تجارب علمي و عملي خود، از مراجع و منابع معتبر خارجي نيز سود جستهاند.ه نسبتا مفصل آن، سوابق و مفاهيم اساسي ديگر رويكردهاي استراتژي را ارائه ميكند. در پايان هر فصل، محورهايي تحت عنوان " مباحثه و تحقيق" مطرح شده است كه بيشتر براي تأمل خوانندگان و يا "
مقدمه1- مفهوم استراتژي
واژة استراتژي از لغت يوناني strategos به معناي هنر ژنرالها اقتباس شده است. در ارتش، استراتژي كار ژنرالهاست، هم چنان كه در كسبوكار نيز وظيفه مديران ارشد است.
استراتژي به شكل امروز خود، دستاورد پس از جنگ جهاني دوم و حاصل مسير تحول برنامهريزي است. در اوايل ده نظراني مانند هنري مينتزبرگ ( H.mintzberg ) و گري هامل ( G.hamel ) آغاز شد. اصولا استراتژي زاييده دو اصل محيط رقابتي ومحدوديت منابع است. بدون رقابت، استراتژي امري بيمعناست و هر كجا محيط رقابتي باشد، اين رويكرد كارساز است. ه 1960، وزارت دفاع آمريكا مباني برنامهريزي استراتژيك را پايهگذاري كرد و دو سال پس از آن، يكي از استادان دانشگاه هاروارد، مفهوم استراتژي را به جهان كسب و كار وارد كرد. در دهه 1990 عصر جديد رويكردهاي استراتژي با نظريات صاحب
در جريان استراتژي رقابتي ، براي دستيابي به يك جايگاه مشخص در بازار در بين رقبا، بايد به سه سؤال اساسي پاسخ داده شود:
الف- چه كساني مشتريان مورد نظر سازمان هستند؟ (چه كسي)
ب- سازمان براي مشتريان مورد نظر، چه كالا و خدماتي را عرضه ميكند؟ (چه چيزي)
ج – سازمان چگونه اين كالا و خدمات را عرضه ميكند؟ (چگونه)
در يك بازار رقابتي، شركتي ماندگار خواهد بود كه نيازهاي مشتري را بهتر از رقيب تأمين كند. يك سازمان بايد مرز فعاليت خود را در بازار تعيين كرده، مشتريان خود را انتخاب كند و ارزشي را كه ميخواهد در قالب كالا و خدمات براي آنان بيافريند مشخص سازد.
2- اصول و قواعد رقابت
انديشمندان تلاشهاي زيادي را براي ارائه يك نظرية عمومي جهت بررسي رفتار بازار رقابتي انجام دادهاند. بروسن هندرسون،(B. Handerson) يكي از اولين و موفقترين محققان در اين زمينه، اصول مهمي را دربارة رقابت محيط كسب وكار بيان كرده است :
هر كسب وكاري بايد در محدودة بازار خود نسبت به تمام رقبا به طور انحصاري برتري داشته باشد.
مرزهاي رقابت با نقاطي كه رقبا در آن مشترك هستند تعيين ميشود.
درهرخط مرزي همواره رقيبي وجود دارد كه مرز را معين ميكند.
تعداد رقباي مرزي به تعداد تعادل ممكن بين ويژگيهاي رقابتي و قابليتهايي كه نسبت به رقبا مزيت ايجاد ميكند، بستگي دارد. بنابراين هر چه متغيرهاي محيطي و تنوع منابع مورد نياز بيشتر باشد، تعداد تعادل ممكن بيشتر ميشود.
هر يك ازرقبا براي بقا به منابع خاصي نياز دارد.
چنان چه در منابع لازم براي رقابت، محدوديتي وجود نداشته باشد، هر رقيبي تمايل به رشد نامحدود دارد.
تقريباً هميشه ميزان رشد يك سازمان با قابليت دسترسي رقبا به منابع محدود ميشود.
در شرايط يكسان محيطي، در نهايت يك رقيب به نفع ديگري از محيط رقابت خارج ميشود.
سطوح بالاتر رقابت نميتوانند بدون وجود سطوح پايينتر باقي بمانند (تعادل عمودي)
دررقابت افقي بين سازمانها، روابط ميان رقبا در تعادل ديناميكي قرار دارد.
3- رويكردهاي استراتژي:
روند تكاملي استراتژي در بستر رويكردهاي مختلف تحقق يافته است. در اين جا به برخي از رويكردهاي مهم كه در اين مسير تكاملي ايجاد شده است اشاره ميكنيم.
رويكرد تجويزي
اين رويكرد شامل نظرياتي است كه شكلگيري استراتژي را حاصل يك فرآيند تحليلي و قاعدهمند ميداند. درونمايه اصلي اين روشها جفت و جور كردن عوامل دروني (نقاط قوت و ضعف) و عوامل بيروني (فرصتها و تهديدات) براي بهرهمندي از منافع نهفته در فرصتهاست. در اين رويكرد، استراتژي از تعامل اين چهار عامل ايجاد ميشود.
اين رويكرد، شرايط محيطي فردا را امتداد خطي شرايط امروز فرض ميكند و توجهي به تغيير پارادايم ندارد. لذا تنها در محيطي كارايي دارد كه تحولات آن اندك و كند باشد. رويكرد تجويزي، ذهن انسان را در قالب يك فرآيند گام به گام به پيش ميبرد و اين خود مانع بزرگي براي پرواز ذهن به اوج خلاقيتهاست.
رويكرد توصيفي
صاحبان اين مكتب از جمله مينتزبرگ، شيوه تحليلي در تدوين استراتژي را مردود دانسته و بر تغييرات سريع، غير خطي و غير قابل پيشبيني محيط تأكيد دارند.
مينتزبرگ بهترين حالت خلق استراتژي نو را هنگامي ميداند كه يك ذهن منفرد و مطلع، بستر زايش استراتژي باشد. وي استراتژي اثربخش را پديدهاي خودجوش ميداند معتقد است كه فرآيندها نميتوانند استراتژي توليد كنند.
گري هامل كه با نظر مينتزبرگ در مورد خودجوش بودن استراتژي موافق است و 5 توصيه اساسي را در فراهم كردن زمينه خلق استراتژي اثربخش پيشنهاد ميكند: پيشنهادات جديد، گفتگوهاي جديد، احساسات جديد، ديدگاههاي جديد و تجارب جديد.
تفكر استراتژيك
همگان در اين انديشه كه تفكر استراتژيك ميتواند زيربناي مناسبي براي استراتژيهاي خلاق و اثربخش باشد اتفاق نظر دارند.
يكي از صاحب نظران در اين زمينه خانم جين ليدكا است. برپايه نظريات او استراتژي خلاق، حاصل تفكر استراتژيك است و برنامهريزي استراتژيك، تسهيل روند كار و پيادهسازي نتايج آن را برعهده دارد. ليدكا براي تفكر استراتژيك 5 ويژگي قائل است:
نگرش سيستميك : تفكر استراتژيك بر مبناي اين نوع نگرش شكل ميگيرد. بدون نگرش سيستميك، بهينه سازي امكان پذير نيست.
تمركز بر هدف : تفكر استراتژيك، جهتگيري سازمان را مشخص ميسازد.
فرصتجويي هوشمندانه: در تفكر استراتژيك، كشف فرصتها و بهرهگيري از آن ها يك اصل مهم است.
تفكر در زمان : تفكر استراتژيك، تفكري در طول زمان است كه گذشته، حال و آينده را به هم پيوند ميدهد. استراتژي نيز بين حال (وضع موجود) و آينده (وضع مطلوب ) است. در تفكر استراتژيك بايد آينده را براساس توانمنديهاي امروز خلق كرد.
فرضيه سازي : حلقه وصل كننده بين خصوصيات خلاقانه و تحليلي، تفكر استراتژيك است. اين تلفيق از طريق فرضيهسازي (خلاقيت) و آزمون فرضيه (تحليل) صورت ميگيرد.
رويكردهاي يادشده، هريك ابعادي از مفاهيم استراتژي را روشن ميسازند. استراتژي اثربخش نيز يك رويكرد تازه در دنياي استراتژي است كه بر جوهره استراتژي استوار است...
با تشکر